v.dadgar68

Pinned 5 سال ۱ ماه ago onto آلبوم راهیان نور

خاطراتی از شهید مهدی باکری
گزیده ای از خاطرات شهید مهدی باکری بهمان گفت:«من تندتر می روم. شما پشت سرم بیایین.» تعجب کرده بودیم. سابقه نداشت بیشتر از صد کیلومتر سرعت بگیرد. غروب نشده٬ رسیدیم گیلان غرب. جلوی مسجدی ایستاد ما هم پشت سرش. نماز که خواندیم سریع آمدیم بیرون. داشتیم تند تند پوتین هامان رو می بستیم. که زود راه بیفتیم. «گفت: کجا با این عجله؟ می خواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم.» منبع: ستاد مرکزی راهیان نور کشور
دیدگاه‌ها
نظر خود را در زیر بنویسید
پیوستهای مرتبط با موضوع

جهاد و شهادت

پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت حاج قاسم سلیمانیماه محرمشهادت امام علی علیه السلامامام حسین علیه السلامسردار سپهبد حاج قاسم سلیمانیماه محرمشهید عباس بابائیسردار سپهبد حاج قاسم سلیمانیسردار سپهبد حاج قاسم سلیمانیولادت امام حسین علیه السلام دفاع مقدس
شهید احمد کاظمی
پیوستهای کاربر

v.dadgar68

خودپسندی و فخر فروشی
میلاد امام سجاد
ثواب روزه عید غدیر
بهترین دوست
شهادت امام هادی النقی
محرم دوست
پیوستهای موجود در این گروه

آلبوم راهیان نور

شهید محمد حسن هاشم
زائران شلمچه
خاطره ای از سیره  شهید حاج کاظم نجفی رستگار
خاطراتی از شهید مهدی باکری
گزیده از بیانات رهبری در مورد راهیان نور
گزیده از بیانات رهبری در مورد زیارتگاه بودن مناطق جنگی
پیمایش
ورود کاربر
دیدگاه‌های اخیر
کاربران آنلاین

هم‌اکنون 0 کاربر آنلاین هستند.

کاربران جدید
بالا