معمولا شبای جمعه مهمون مادربزرگ بودیم. که تو یه خونه قدیمی با دیوارای کاگلی و حیاط بزرگ که وسطش یه حوزچه با ماهی ها قرمز بود زندگی می کرد.
با تو نبود مرا نیازی به کسی در هر نفسم فقط توام هم نفسی امروز اگر خسته شدم عیبی نیست فردای قیامتم تو فریاد رسی
روز بزرگداشت شهدا
آیه ۱ سوره همزه