امام حسین علیه السلام: هرکس مرا پس از شهادتم زیارت کند، او را در قیامت زیارت خواهم کرد، و اگر در آتش باش او نجات خواهم داد.

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.

سالروز شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.

شهادت حضرت رقیه سلام الله بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد.

با دست های کوچکش آرام و بی صدا، از فرط درد بازوی خود را فشرده بود، این نیمه جان مانده هم از لطف زینب است، ورنه هزار مرتبه در راه مرده بود.

رقیه بنت الحسین علیه السلام: موی من سوخته و موی پدر سوخته تر حاضر پای همین سر، سر خودم را بدهم.

در سوک شهادت حضرت ام البکاء شهزاده ی خیر النسا به سوک نشسته ایم.

در عوض انگشتر زیبا برایت میخرم، می فروشم گوشوارم را اگر پیدا شود.

سلام خدا بر رقیه بنت الحسین علیه السلام طلایه دار سپاه کربلا در شهر شام.

شهادت حضرت بانوی خرابه بنت الحسین علیه السلام رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.

بابا بیا که خواب به چشمم نمی رود، یک لحظه از نگاه تو یادم نمی رود.

بی شانه می شود امروز را سر کنم، زلفی که سوخته گره اش وا نمی شود.

در نام رقیه فاطمه پنهان است، از این دو یکی جان و یکی جانان است، در روی کبود این دو پیداست خدا، آینه بزرگ و کوچکش یکسان است.

هر چند وصف عشق تو آن اندازه ای نداشت، جز عاشقی، غزل سخن تازه ای نداشت.

شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد.

یاس کبود شهر شام زینب صغرای حسین.

شد گیسویم سفید به هم سری بزن، از خانه یزید به هم سری بزن.

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین دختر، ثمره قلب پدر.

السلام علیک ایتها الصغیرة الشهیدة.

السلام ای دستگیر عالمین، ای به ارباب دو عالم نورعین.

تو را آورده ام اینجا که مهمان خودم باشی، شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی، من از تاریکی شب های این ویرانه میترسم، تو را آورده ام خورشید تابان خودم باشی.

خواهی که شود مشکلت اندر دو جهان حل، دست طلب انداز به دامان رقیه.

سالروز شهادت مظلومانه بی بی سه ساله، بنت الحسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها بر عموم شیعیان جهان تسلیت باد.

سالروز شهادت غریبانه بنت الحسین حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها بر شیعیان جهان تسلیت و تعزیت باد.

گر دخترکی پیش پدر ناز کند، گره کرب و بلای همه را باز کند.

درود بر تو ای بزرگ ما رقیه که بر تو باد احترام و سلام و عنایات و برکت خداوندگار ما.

وای از آن دم که بر سر بابا، دختر دست مادری بکشد.

امشبی را شه دین در بغلم مهمان است.

بابا نبودی ببینی که دستامو بستن، بابا نبودی ببینی دلم رو شکشتن.

دختران شام میگردند همراه پدر، کاش میشد تا تو هم با خود بگردانی مرا.