شعری درباره آغاز بهار
بهار است در آن کوش که خوشدل باشی / که بسـی گـل بـدمــد باز و تـو در گـل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش / کـه تو خـود دانـی اگـر زیـرک و عاقـل باشی
بنازم آنکه دائم گفـتـگوی کــــربـــــلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربــعـیـنـی با گریه میگوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد